سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات
 
دوشنبه 88 آذر 30 :: 4:13 عصر :: نویسنده : صدرا سعادتی
از بامداد روز گذشته شیعیان در سوگ یکی دیگر از مراجع تقلید نشستند. آیت الله منتظری در سال 1301 در شهر نجف آباد به دنیا آمد و در دوران زندگی خود در شرایط مختلف سعی کرد از حقیقت دفاع کند. در سن 24 سالگی ایشان به درجه اجتهاد رسیدند. در زمان رژیم پهلوی،آیت الله منتظری همراه با شهید مطهری،آیت الله طالقانی و... به مبارزه با شاه پرداختند و چند بار نیز به زندان رفته و مورد شکنجه قرار گرفتند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به قائم مقامی رهبری رسیدند اما در اواخر دوران زندگی امام خمینی، آیت الله منتظری درباره موضوع اعدام برادر داماد خود با امام اختلاف پیدا کرد و در ادامه انتقاداتی را نسبت به اعدام های دهه پایانی شصت مطرح کرد تا از سوی آیت الله خمینی (ره) از قائم مقامی عزل شود و بعد از به رهبری رسیدن آیت الله خامنه ای نسبت به ایشان انتقاداتی را مطرح کردند. آیت الله منتظری در اواسط دهه هفتاد ولایت مطلقه فقیه را با ولایت فقیهی که ایشان پیشنهاد داده بود در قانون اساسی بگنجانند مغایر دانست و نسبت به آن اعتراض کرد تا دست بی رحم روزگار باعث حصر خانگی ایشان شود! برخورد ناعادلانه با این مرجع شیعه نه تنها از محبوبیت ایشان نکاست بلکه تا پایان دوران زندگی او مقلدان زیادی آیت الله منتظری را مرجع تقلید خود می دانستند. بعد از بالا گرفتن مریضی ایشان در سال 81 حصر آیت الله منتظری شکسته شد و آخرین برگ از زندگی ایشان بعد از انتخابات پر سر و صدای ریاست جمهوری بود که این مرجع تقلید به شدت از برخوردهای خشن با مردم و همچنین از آقای احمدی نژاد انتقاد کرد. هر چند آیت الله منتظری هم در زندگی خود اشتباهاتی را مرتکب شد اما ساده زیستی و حق طلبی ایشان چیزی از بزرگی او کم نکرد. بعضی افراد از جمله آقای عبدالله نوری که در گذشته منتقد آیت الله منتظری بودند در سال های گذشته به مدافع ایشان تبدیل شدند. همچنین آقای کروبی که در گذشته انتقادات نسبتا تندی به آیت الله منتظری داشت و البته این روزها از طرفداران  ایشان بود! روز دوشنبه را عزای عمومی اعلام کرد ولی دولت جمهوری اسلامی ایران از اعلام روز دوشنبه به عنوان عزای عمومی خودداری کرد! سرانجام آیت الله منتظری بامداد روز یکشنبه 29 آذر 1388 همزمان با سومین روز از محرم حسینی دار فانی را وداع گفت، رهبر انقلاب در پیامی درگذشت ایشان را تسلیت گفت.


موضوع مطلب :

چهارشنبه 88 آذر 4 :: 9:17 عصر :: نویسنده : صدرا سعادتی

در این چند وقت اخیر آن قدر اتفاقات ریز و درشت عجیب در ایران افتاد که ما را به شک واداشت که آیا ما واقعا در کشوری اسلامی زندگی می کنیم؟ برخورد خشن با مردم در راهپیمایی،توهین به روحانیت، تجاوز جنسی،توقیف روزنامه،تهمت و درگیری لفظی در ورزش،مرگ مشکوک یک پزشک و ... فقط گوشه ای از روزهای پرفراز و نشیب کشور در یک ماه اخیر بود.

با برخوردهایی که در روز 13 آبان با مردم صورت گرفت و نیروهای امنیتی معترضان را مورد ضرب و شتم قرار دادند بار دیگر معلوم شد مقام و مسئولی در این کشور نیست که صدای مخالفان خود را بشنود و اگر خدایی نکرده روزنامه ای هم انتقاد کرد! آنقدر آن را تحت فشار قرار می دهیم که خودش کاسه و کوزه خود را جمع کند! البته در راهپیمایی اخیر توهین هایی به روحانیت صورت گرفت که خوشایند نبود.

و اما در روزهای اخیر پزشک یک زندان پر سر و صدا به طرز مشکوکی کشته شد(ببخشید خودکشی کرد!) تا رازهای این زندان شاید فاش نشود!

جنایات فجیعی که در قیام دشت و لواسان اتفاق افتاد و همچنین سر بریدن پسر و عروس اولین رییس کمیته انقلاب نشان داد که دیگر جرم و جنایت برای مردم ما به امری عادی تبدیل شده است و بر خلاف سخن حضرت علی (ع) که بعد از در آوردن خلخال از پای زن یهودی فرمود: اگر مسلمانی این خبر را بشنود و دق کند قابل ملامت نیست اینک ما که ادعا می کنیم شیعیان علی بن ابی طالب هستیم نه تنها ناراحت نمی شویم بلکه به دنبال بلوتوث آن می رویم! و در آخر اینکه در روزهای اخیر آقای مایلی کهن، امیر قلعه نوعی را مورد نوازش قرار داد و به محل زندگی ایشان گیر داد و بعد در اظهار نظری جالب تر عادل فردوسی پور را متهم کرد که در زندگی شخصی افراد دخالت می کند،البته ما می دانیم که آقای مایلی کهن در زندگی شخصی کسی دخالت نکرد و با رابطه بازی سرمربی سایپا نشد!




موضوع مطلب :

شنبه 88 مهر 11 :: 1:54 عصر :: نویسنده : صدرا سعادتی

سخن دروغ در فرهنگ لغت به معنی سخن ناراست و کذب آمده است. همه ما از بچگی دروغ را یاد می گیریم! مثلا می خواهیم به خانه خاله برویم و شام نخورده ایم ولی به ما یاد می دهند بگوییم شام خورده ایم و بعد این می شود دروغ مصلحتی! البته در بچگی، بسیاری از افراد کلا از دروغ لذت می برند. مثلا اگر بچه ای روی دیوار خانه با، مداد خطی بکشد دوست دارد آن را انکار کند و آن را گردن برادر یا خواهر یا ... بیندازد. کم کم وقتی بزرگ می شویم و به مدرسه می رویم به ما می گویند دروغ نگویید و چوپان دروغگو را برای عبرت گرفتن در کتاب های ما گنجانده اند و البته می گویند دروغگو دشمن خداست، ولی دروغ بسیاری از مواقع در مدرسه ما را نجات می دهد، مثلا اگر مشقی نمی نویسیم به دروغ به معلم می گوییم پدربزرگ یا مادربزرگمان فوت کرده بود و بهشت زهرا بودیم و روحیه نداشتیم! معلم هم احتمالا چند قطره اشکی از چشمانش بیرون می آید! و ما، در دلمان به او می خندیم. تناقضی که مدرسه و خانه برای ما ایجاد می کند آنجاست که در خانه پدر وقتی طلبکار زنگ خانه را به صدا در می آورد به بچه می گوید بگو پدرم نیست ولی در مدرسه می گویند تحت هیچ شرایطی دروغ نگویید. بزرگتر می شویم و با اینترنت آشنا می شویم، خبرگزاری فلان می گوید آقای ایکس با آقای ایگرگ دیدار کرده، آقای ایکس تکذیب می کند، خبرگزاری فلان تایید می کند، آقای ایگرگ تکذیب می کند و باز هم خبرگزاری فلان تایید می کند! یک جای کار می لنگد،چه کسی دروغ می گوید؟ حالا به دیگران شک می کنیم و همیشه احساس می کنیم آن ها دروغ می گویند. مثلا یک بانک جوایزی رنگین را برای دارندگان حساب تبلیغ می کند، ولی همه می گوییم دروغ است و جوایز را بین خودشان تقسیم می کنند. بعد از تمام شدن درس و پیدا کردن یک شغل به دروغ گفتن ادامه می دهیم. مدیر یک تیم ورزشی می شویم، به دوغ می گوییم در تیم من اختلاف نیست در حالی که شب قبل بازیکنان حسابی از خجالت هم در آمده بودند! رییس جمهور می شویم و می گوییم بیکاری کاهش یافته در حالی که تعریف های ما از بیکاری عوض شده است. می خواهیم خانه بفروشیم، پشت سر هم از خانه تعریف می کنیم در حالی که سقف خانه در حال ریختن است. مغازه دار می شویم و می خواهیم تخفیف ندهیم، می گوییم سودش همین 400 تومنش است در حالی که 4000 تومان سود می کنیم و از همه بدتر فلسفه می خوانیم بعد خدا را دروغ می دانیم.  و بعضی مواقع به خدا هم دروغ می گوییم، انسانی را می کشیم و بعد برای راحت شدن وجدانمان به خدا می گوییم او آشوبگر بود!

 

 




موضوع مطلب :


 
درباره وبلاگ



پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 271595