سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات
 
شنبه 86 فروردین 11 :: 2:58 صبح :: نویسنده : صدرا سعادتی
آورده اند که در زمان پیامبر(ص) در نوروز جامی سیمین پر از حلوا برای پیامبر آوردند. آن حضرت پرسید: این چیست؟ گفتند: امروز نوروز است. پرسید: نوروز چیست؟ گفتند: عید بزرگ ایرانیان. فرمود:آری، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند: عسکره چیست؟ فرمود: عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد و ابرها را فرمود که به آنان ببارند از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت: کاش هر روز بر ما نوروز بود.
در حدیثی دیگر از معلی بن خنیس آمده: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد در آمدم. گفت: آیا این روز را می شناسی؟ گفتم: این روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یکدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت: سوگند به خداوند که این بزرگداشت نوروز به علت امری کهن است که برایت بازگو می کنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی، روز نوروز روزی است که خداوند از بندگان خود پیمان گرفت که او را بپرستند و او را شریک نگیرند و به پیامبران او بگروند. همان روزی است که آفتاب در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شکوفا و درخشان شد. همان روزی است که کشتی نوح در کوه آرام گرفت.همان روزی است که پیامبر خدا، امیرالمومنین علی(ع) را بر دوش گرفت تا بت های قریش را از کعبه به زیر افکند. چنان که ابراهیم نیز این کار را کرد. همان روزی است که خدا به یاران خود فرمود تا با علی(ع) به عنوان امیرالمومنین بیعت کنند. همان روزی است که قائم آل محمد(ص) و اولیای امر در آن ظهور می کنند و همان روزی است که قائم بر دجال پیروز می شود و او را در کنار کوفه بر دار می کشد و هیچ نوروزی نیست که ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.




موضوع مطلب :

شنبه 85 اسفند 19 :: 7:32 عصر :: نویسنده : صدرا سعادتی

عشق  بازی  کار   هر   شیاد   نیست                                     این شکار  دام    هر   صیاد   نیست
عاشقی    را    قابلیت    لازم    است                                     طالب حق  را  حقیقت   لازم   است
عشق  از    معشوق    اول    سر  زند                                     تا  بعاشق   جلوه ی     دیگر     کند
تا  بحدی   که   برد   هستی    از   او                                      سر زند صد شورش و مستی  از  او
شاهد  این    مدعی    خواهی     اگر                                     بر  حسین  و  حالت  او    کن    نظر
روز  عاشورا  در   آن   میدان     عشق                                     کرد  رو  را  جانب   سلطان    عشق
بارالها     این     سرم     این     پیکرم                                     این   علمدار   رشید     این     اکبرم
این  سکینه   این    رقیه    این    رباب                                     این عروس دست و پا خون در خضاب
این من و این  ساربان  این   شمر دون                                     این  تن  عریان  میان  خاک  و   خون
این  من  و  این   ذکر    یا رب    یا ربم                                      این   من   و   این   ناله های   زینبم
پس خطاب آمد ز حق کی شاه عشق                                     ای  حسین  ای  یکه تاز  راه   عشق
گر  تو  بر  من   عاشقی   ای   محترم                                     پرده   برکش   من   بتو    عاشق ترم     
غم   مخور   که    من    خریدار    توام                                     مشتری    بر    جنس     بازار     توام 
هر  چه  بودت   داده ای   در   راه   ما                                     مرحبا   صد   مرحبا   خود   هم    بیا
خود  بیا  که  می کشم   من   ناز   تو                                     عرش  و  فرشم   جمله   پا انداز   تو
لیک   خود   تنها   نیا    در    بزم    یار                                     خود   بیا   و   اصغرت   را   هم    بیار
خوش   بود   در    بزم    یاران    بلبلی                                    خاصه   در   منقار   او     برگ     گلی
خود    تو    بلبل    گل    علی اصغرت                                     زودتر      بشتاب      سوی      داورت
 




موضوع مطلب :

چهارشنبه 85 بهمن 25 :: 12:0 عصر :: نویسنده : صدرا سعادتی

1- در رویاهایم دیدم با خدا گفتگو می کنم. خدا پرسید: تو می خواهی با من گفتگو کنی؟ من در پاسخش گفتم: اگر وقت دارید؟ خدا خندید: وقت من بی نهایت است...  در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟ پرسیدم: چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟ خدا پاسخ داد: کودکی شان. این که آنها از کودکی شان خسته می شوند، عجله دارند که بزرگ شوند و بعد دوباره پس از مدت ها، آرزو می کنند که کودک باشند.  ...این که آنها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول بدست آورند و بعد پولشان را از دست می دهند تا دوباره سلامتی خود را به دست آورند. این که با اظطراب به آینده می نگرند و حال را فراموش می کنند و بنابراین نه در حال، زندگی می کنند و نه در آینده. این که آنها به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نمی میرند و به گونه ای می میرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند.

2- خدا را شکر که مالیات می پردازم.                                     این یعنی شغل و درآمدی دارم.
خدا را شکر که لباس هایم کمی برایم تنگ شده اند.                این یعنی غذای کافی برای خوردن دارم.
خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم.              این یعنی توان سخت کار کردن را دارم.
خدا را شکر که در جایی دور جای پارک پیدا کردم.     این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبیلی برای سوار شدن.
خدا را شکر که سر و صدای همسایه ها را می شنوم.           این یعنی می توانم بشنوم.
خدا را شکر که هر روز صبح زود باید با زنگ ساعت بیدار شوم  این یعنی من هنوز زنده ام.
خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار می شوم.                        این یعنی به یاد می آورم که اغلب اوقات سالم هستم.
خدا را شکر که خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می کند.    این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم.

 




موضوع مطلب :

پنج شنبه 85 بهمن 19 :: 2:50 عصر :: نویسنده : صدرا سعادتی
                                                                آشپز با وقار
در سر سفره یی ناگهان صاحبخانه دید که در بشقاب مهمانش مگس افتاده! آشپز را صدا کرد و با عصبانیت گفت: مگر ندیدی مگس توی آش افتاده؟ آشپز با کمال سادگی گفت: ( ای آقا! مگر یک مگس چقدر می تواند آش بخورد؟! )
                                                                   آرایشگر
مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت. در حال کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. وقتی به موضوع خدا رسیدند، آرایشگر گفت: ( من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد. ) مشتری پرسید:‏ ( چرا باور نمی کنی؟ ) آرایشگر گفت: ( کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. به من بگو اگر خدا وجود داشت، آیا این همه مریض می شدند؟ اگه خدا وجود داشت، درد و رنجی نبود. ) مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه بیرون آمد در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده، ظاهرش هم ژولیده بود. مشتری دوباره به آرایشگاه رفت و به آرایشگر گفت: ( می دانی چیست، به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند. ) آرایشگر با تعجب گفت: ( چرا چنین حرفی می زنی؟ من آرایشگرم، همین الآن موهای تو را کوتاه کردم. ) مشتری با اعتراض گفت: ( نه، آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچ کس مثل مردی که آن بیرون  است، با موی بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد. ) آرایشگر گفت: ( نه بابا! آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند. ) مشتری تاکید کرد: ( دقیقاً، نکته همین است. خدا هم وجود دارد، فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد. ) 
                                     معروف ترین روایت در مورد دعای قبل از خواب
از حضرت زهرا (س‏) روایت شده که شبی قبل از خواب، حضرت محمد (ص) به ایشان گفتند: ( ای فاطمه، نخواب مگر این که چهار عمل را انجام داده باشی: 1- یک ختم قرآن خوانده باشی. 2- یک حج عمره و واجب به جا آورده باشی. 3- همه مومنان را از خود راضی کرده باشی. 4- همه انبیا را از شفیعان خود قرار داده باشی. ) حضرت در جواب تعجب دخترشان فرمودند: ( خدای متعال تمام این دستورات را برای ما مسلمانان سهل کرده است، به این صورت که هر وقت سوره توحید را سه مرتبه بخوانی، ثواب یک ختم قرآن را برده ای و هر وقت تسبیحات اربعه را بگویی، ثواب یک حج عمره و واجب را برده ای  و هر وقت طلب مغفرت برای رفتگان بنمایی آنها از تو خشنود می شوند و هر وقت به من و سایر انبیا صلوات بفرستی، همه آنها شفیعان تو خواهند بود. )
                                                               ماه عسل
یه مرده تنها میره ماه عسل. همسرش می گه: چرا منو نبردی؟ مرده میگه: عزیزم خواب بودی دلم نیومد بیدارت کنم.
                                                                   sms
sms پند آموز: معرفت رو از سیگار بیاموز! با اینکه می دونه آخرش زیر پات له میشه اما تا آخرش به پات می سوزه.
sms رمانتیک: لحظات را گذراندیم تا به خوشبختی برسیم، اما دریغ خوشبختی همان لحظاتی بود که گذراندیم.
sms تجسمی: برو تو میکروسکوپ خوب نگاه کن، اون دل منه که برات یه ذره شده.


موضوع مطلب :

شنبه 85 بهمن 14 :: 1:37 عصر :: نویسنده : صدرا سعادتی
سایپا:تنها تیمی که تا اینجا روند ثابتی داشته است، سایپا بوده. این تیم همیشه در بالای جدول و در اکثر هفته ها در صدر قرار داشته است. سایپا فصل را با مربی آلمانی(لورانت) آغاز کرد. ولی در هفته های آغازین در حالیکه سایپا صدرنشین بود، لورانت فرار کرد! تا علی دایی سرمربی این تیم شود. سایپا با سرمربیگری دایی بدون حاشیه به کار خود ادامه داد و نتایج خوبی کسب کرد، البته در بازی آخر 2-2 مقابل فولاد قعرنشین متوقف شد.
استقلال: تیم پر حاشیه استقلال فصل را خوب شروع کرد. ولی نداشتن مهاجم، خط دفاعی نه چندان مستحکم و درگیری بین دروازه بانان و هرج و مرج مدیریتی به طوریکه هر روز حرف از استخدام یک مربی جدید زده می شد باعث شد تا استقلال در ادامه به یک تیم معمولی تبدیل شود و بازی های خسته کننده ای ارائه دهد ولی اکنون استقلال در رتبه دوم قرار دارد البته در جام باشگاه های آسیا امیدی به این تیم نمی رود.
سپاهان: تیمی که باید در جام باشگاه های آسیا شرکت کند روند تقریباً متعادلی داشته است. هیچ گاه مدعی نبوده ولی ناامید هم نبوده است. این تیم دور برگشت را با دو پیروزی آغاز کرد تا با قرار گرفتن در رتبه سوم به آینده امید بیشتری داشته باشد.
پرسپولیس: پرسپولیس با مربی ترک خود فصل را با شکست آغاز کرد ولی در ادامه با بازی های زیبا نگاه همه را به خود جلب کرد. در ادامه این تیم با مصدومیت بازیکنان خود افت کرد و چندین هفته متوالی مساوی کرد و حالا یک بازی می برد و بازی بعد می بازد. آنها با بردن برق نسبت به گذشته امیدوارتر شدند.
ابومسلم: تیمی که فصل را با برد پرسپولیس آغاز کرد در ادامه با بحران مربی مواجه شد به طوریکه هر روز خبر ورود یک مربی جدید به این تیم به گوش می رسید. ولی در ادامه خداداد عزیزی سکان هدایت این تیم را به دست گرفت و دور برگشت را ابومسلم با درخشش مهاجم نیجریه ای خود با دو پیروزی خیره کننده آغاز کرد.
پیکان: امسال به لیگ برتر آمدند و با مربی ارمنستانی خود نتایج نسبتاً قابل قبولی گرفتند.
استقلال اهواز: با مربیگری فیروز کریمی چند هفته آغازین را در صدر بودند تا اینکه با قبول شکست 4-0 مقابل پرسپولیس بخت از این تیم برگشت و به یک تیم میانه جدولی تبدیل شدند.
مس کرمان: امسال به لیگ برتر آمدند و از همان هفته اول با بردن پاس در تهران شگفتی ساز شدند و در ادامه روند آنها کمی نزولی شد اما با تساوی مقابل استقلال در تهران به هفته های آتی امیدوار شدند.
پاس: فصل را با جلالی آغاز کردند اما شکست ها و تساوی های زیاد باعث شد تا مربی خود را برکنار کنند اما با شاهرخی نیز به جایی نرسیدند.
صبا باتری: با مربیگری فرهاد کاظمی به جایی نرسیدند اما با مربی سال گذشته خود(ضیایی) وضع آنها بهتر شد.
فجر سپاسی: مثل همیشه با بازیکنان جوان زیاد حرفی برای گفتن نداشتند و بد هم نبودند.
برق شیراز: انتظار داشتند با مربیگری دکتر ذوالفقارنسب رتبه خوبی را کسب کنند ولی در حال حاضر در مکان یازدهم قرار دارند.
ذوب آهن: در بازی های داخل خانه خوب و در خارج از خانه ضعیف. این تیم نسبت به سال گذشته افت زیادی داشته است.
ملوان: برای بقا در لیگ برتر می جنگند.
راه آهن: امید داشتند با عباس رضوی بهتر از سال گذشته ظاهر شوند ولی شکست های پیاپی باعث شد تا میثاقیان جای رضوی را بگیرد ولی او هم به جایی نرسید. تنها برد این تیم مقابل پرسپولیس بود.
فولاد: با مایلی کهن فصل را بد آغاز کردند و مربی پرتقالی آوردند. ایناسیو در اولین بازی خود سایپا را متوقف کرد.


موضوع مطلب :


 
درباره وبلاگ



پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 272052